پارت 23
از زبون مرینت
وقتی بیدار شدم دیدم آدرین کنارم خوابیده یکم عجب کردم و بعد از روی تخت بلند شدم و از اتاق خارج شدم و به حال رفتم و به ساعت نگاه کردم ساعت ۷ بود وای الان شب رو نمیتونم بخوابم
کمی خودم رو با گوشی سرگرم کردم اما بعدش آدرین از اتاق بیرون اومد و آمد پیش من و بهم گفت : کی بیدار شدی
گفتم : ۷
آدرین : منم بیدار میکردی الان ساعت هفت و نیم هست
گفتم : خب
آدرین : خب که میخواستم باهم بریم بیرون
گفتم : اگه بخوای الان هم میریم
آدرین : پس بریم
گفتم : باشه من برم حاضر بشم
آدرین : اوکی منم میرم حاضر بشم
از سرجام بلند شدم و رفتم اتاق و در کمد رو باز کردم و یه پیراهن سبز پاستیلی رنگ برداشتم و اون رو پوشیدم و درراتاق یه میز آرایشی بود که من رفتم نشستم روی صندلیش و در آینه به خودم نگاه کردم و موهام رو درست کردم و میز هم یه کشو داشتم من هم کنجکاو شدم کشو رو باز کردم و دیدم داخلش لوازم آرایشی هست یه رژ قرمز روشن رنگ برداشتم و به لبام زدم بعد از روی صندلی بلند شدم و از اتاق خارج شدم و به حال رفتم آدرین روی مبل نشسته بود و به گوشیش نگاه می‌کرد که چشمش به من افتد و گفت : به به مرینت خانم هم که حاضرن
گفتم : بله حاضرم تو نمیخوای حاضر بشی
آدرین: خب منتظر بودم تا تو از اتاق بیرون بیا بعد
گفتم : چرا
آدرین : چون لباس های من هم داخل اون اتاق
گقتم: یعنی داخل کمد لباس هست
آدرین : آره
گفتم : آخه من ندیدم
آدرین : بغل کشو بود
گفتم : باشه برو لباس هات رو عوض کن
آدرین : باشه
بعد آدرین بلند شد رفت اتاق تا لباس هاش رو عوض کنه چند دقیقه بعد بیرون اومد و بهم گفت : چطور شدم ؟
واقعا عالی شده بود که گفتم : عالی شدی
آدرین : مرسی بانوی من شما زیبا شدی
گفتم : مرسی ولی کتابی حرف نزن
آدرین: چرا
گفتم : چون من خود واقعیت رو دوست دارم عشقم
آدرین : ممنونم بریم دیگه
گفتم : بریم
بعد باهم از خونه خارج شدیم و سوار ماشین شدیم و رفتیم راستی من چرت نپرسیدم کجا میریم بهتره بپرسم
گفتم : آدرین کجا میریم
آدرین : رستوران
گفتم : اوکی
بعداز این که رسیدیم به رستوران از ماشین پیاده شدیم و وارد رستوران شدیم و دیدیم که یه میز خالی هست باهم رفتیم اونجا و روی صندلی نشستیم که گارسون اومد و هردومون یه نوع غذا سفارش دادیم و بعد گارسون غذامون رو روی میز گذاشت و رفت و ماهم شروع به خوردن کردیم تو رستوران باهم حرفی نزدیم وقتی غذاهامون تموم شد و از روی صندلی بلند شدیم و
به خونه رفتیم از ماشین پیاده شدیم و وارد خونه شدیم
نمیدونم چرا بازم خوابم میومد رفتم اتاق لباس هام رو عوض کردم و لباس راحتی ها رو پوشیدم و به سمت میز آرایشی رفتم و روی صندلیش نشستم و رژم رو پاک کردم و از اتاق خارج شدم و آدرین تو آشپز خونه داشت آب میخورد اونم وقتی از بیرون به خونه میایم آب میخوره
منم به دستشویی رفتم و وقتی بیرون اومدم رفتم آشپز خونه یه لیوان برداشتم و آب ریختم و خوردم و آددینم لباس هاش رو عوض کرده بود وو به تلویزیو نگاه می کرد رفتم پیش و بهش گفتم من میرم بخوابم کاری نداری
اونم بهم گفت
آدرین : تو که چند ساعت نیست بیدار شدی
گفتم : نمیدونم ولی بازم خوابم میاد
آدرین : باشه شب بخیر شاید منم بعدا بیام بخوابم
گفتم : باشه شب تو هم بخیر
بعد رفتم اتاق روی تخت دراز کشیدم خوابیدم
چند ساعت بعد
بیدار شدم دیدم آدرین کنارم خوابیده به ساعت گوشیم نگاه کردم ساعت ۴ بود چشمام رو بستم و بازم خوابم برد
فردای آن روز
وقتی بیدار شدم آدرین کنارم نبود از روی تخت بلند شدم لباس هام رو عوض کردم قرار بود امروز به دانشگاه برم بعد از اتاق خارج شدم و بوی خوبی احساس می‌کردم رفتم آشپز خونه دیدم روی میز نهار خوری انواع صبحانه چیده شده و آدرین هم داشت دوتا چای می‌ریخت چای ها رو روی میز گذاشت و گفت : برو دست و صورتت رو بشور بیا یه لبخندی زدم و رفتم دستشویی بعد اومدم آشپزخانه آدرین روی صندلی نشسته بود و بهش گفتم دست درد نکنه
آدرین : مرسی ولی خودم درست نکردم
گفتم : پس کی درست کرده ؟
آدرین : از بیرون سفارش دادم
گفتم : بازم دستت دردنکنه ممنونم
آدرین : خواهش زود بخور که دیرمون میشه به دانشگاه
گفتم : باشه
بعداز تموم شدن صبحانه از سرجامون بلند شدیم و حاضر شدیم و از خونه بیرون رفتیم سوار ماشین شدیم و یه سمن دانشگاه حرکت کردیم وقتی رسیدیم از ماشین پیاده شدیم و وارد دانشگاه شدم وقتی داشتم در کلاس رو باز می‌کردم یه کسی از پست دستش رو روی شونم گذاشتم اولش ترسیدم وقتی برگشتم ببینم کیه دیدم ....
پایان پارت 22
و این پارتم تموم شد و به نظرتون کسی که دستش رو روی شونه مرینت گذاشت کی بود؟
تا پارت بعدی خداحافظ
بای ❤️👋🏻❤️
